یادت بمونه!
دیروز داشتم به دوستم میگفتم پسر ها به راحتی میتونن متوجه بشن کسی رو میخوان یا نه...
همون روز های اول می فهمن.....
کسی که داره وقت کشی میکنه فقط داره سوء استفاده میکنه...
اگر دوستش داشته باشی و بمونی خلی فقط بهت ثابت شده که هیچ بهونه ای واست نمونه که مشکلی داشتی!
بهش گفتم من می فرستادمش بره پیش آدم های خوب ارتباط بگیره کلی مورد خوب برای کار واسش جور می کردم، رفتم با فلانی واسه کار براش صحبت کردم....بهش میگفتم یکم تلاش کن....
ازش خواهش می کردم که تو رو خدا کمترین کاری که میتونی بکنی که ثابت کنی جدی هستی و تلاش می کنی اینه که شب بخوابی و صبح زود بیدار شی تا لنگ ظهر نخواب....
همه جوره هم واسه درس و دانشگاه ساپورتش می کردم اگر میخواست کار کنه...
تا دقیقه نودی که بریم سر جلسه واسش رفع اشکال می کردم....
چقدرررررررر واسش صبور بودم منی که تحمل نمیکنم و از منتظر بودن متنفرم...
اصلا نیاز نیست بگم اون در برابر من چیکار کرد کاملا واضحه!
بعد از یکسال که از تموم شدن ارتباطمون می گذشت آخرش بهم گفت برات منفعت نداشته که شماره ام رو داشته باشی!
اگر میتونستی می رفتی شکایت می کردی!خرت از پل میگذشت رفتارت عوض میشد!مزاحم من میشی!
پا میشم با چند نفر میام محل کارت! خونت!پیدات می کنم!
تو اول اومدی جلو!تو اول.... تو اول!
تو دوستم داشتی تو پیگیر بودی تو... تو ... تو....
همینقدر وقیح و فراتر از اون...
الان چی؟
هیچی، من هیچ تلاشی نمی کنم!
یه نفر هست که به درسش اهمیت میده هم داره دکتراشو میگیره،مقاله اش رو مینویسه، کتابش رو مینویسه، هم سرکارش میره...
دائم بهم محبت میکنه....هر جوری که باشه ساپورتیو بودنش رو نشون میده...
نیاز نیست حواسم باشه شلوارش از پاش نیوفته!یا با موهای شلخته و لباس های چروک بیرون بره...
خودش منو به همه معرفی می کنه.
روی رابطه اسم میذاره و واسش برنامه داره.
اگر توی مسئله ای بلاتکلیفه ازم وقت میگیره فکر کنه و درستش کنه و بعد بهم جواب میده.
و مهم تر از همه... اونقدری عاشق پیشه نیستم که بخوام از استاندارد هام کوتاه بیام و اونم به استاندارد هام احترام میذاره.
*تخریب روز یکشنبه دو هفته پیش لازم بود، که نگاه کنم توی چشم هاش ببینم که به هیچ وجه واسش مهم نبوده ...
اینقدری بی غیرت و بی رگ و ریشه بود که هر حرفی از دهنش در بیاد!
اگر حتی تصمیم بگیرم تا آخر عمرم تنها بمونم.... هیچوقت... هیچوقت یه دروغگوی عوضی رو دوباره توی زندگیم راه نمیدم!
*من از بهمن پارسال یاد گرفتم که خودم رو بده نکنم!
می شینم یه گوشه سکوت می کنم و نتیجه ی حقیقت برای همه روشن میشه...
ولی اونموقع خیلی دیره....
چون اونموقع زمانی که هست که اونا می فهمن که اشتباه کردن...می فهمن که تند رفتن ولی من دیگه بر نمی گردم....
این برنگشتن گاهی برای خودمم غم انگیزه اما قطعا وقتی توی آرامشم، آرامشم برام مهم تر از اون لحظه هایی هست که میتونستم داشته باشم و دیگه ندارم!
ولی.... برنمی گردم....
من تلاش نمی کنم دیگه...