شنبه حال افتضاحی داشتم...

صبح ماسک زدم ... ولی یکشنبه خوب و قوی بودم.

مائده میگفت روزایی که حالت خوب نیست یه جوریه:)میمیک صورتش میگفت که این دو هفته که اون شخص اعصابم رو خرد کرده بود و ناراحت بودم کاملا واضح بوده....

جوری که حتی دوست اون شخص هم ترحم آمیز نگاهم می کرد!

جوری بهش علاقه داشتم که میتونستم با یه عکس تشخیص بدم که اون نیست درحالیکه اشخاص نزدیک بهش نمی تونستن تشخیصش بدن...

حالتش رو متوجه می شدم کلافگیش رو می فهمیدم...

یکشنبه مانتو کوتاه پوشیده بودم یه لحظه وقتی داشتم بعد از امتحان از کلاس می رفتم بیرون چشمم بهش خورد که سر جلسه نشسته بود...با نگاهش پر واضح بود که متوجه میشدم داشته پیش خودش میگفته این چه وضعشه دیگه اینقدر کوتاه!

نگاهش خنثی بود...میخواست ببینه هنوز ناراحتم یا چی

ولی کنجکاو نبود...

منو مقصر شرایطی که توی دانشگاه داشت میدونه...

درحالیکه من هیچکاری نکردم....

دیگه دلم براش تنگ نمیشه.... دیگه حرفی نمونده.... اون کاری که شاید میتونست انجام بده رو هم نگفتم...

اگر میخواست میومد من سراغ هیچ بشری نمیرم.

یاد گرفتم جواب آخرین پیام هارو ندم!

غالبا پسر ها خودشیفته هستن و جواب آخرین پیام رو که میدی با خودشون فکری میکنن بعد بنا به استناد این حرف میسازن!بعد از ۴ سال حالا خیلی هم دیر نیست برای یه ترم دیگه....

حسی که اون لحظه یکشنبه هفته پیش بهم داد بدترین حالتی بود که دیده بودم...

گفتم اگر بود هم نبود....یکشنبه آهنگ گوش کردم و دور محوطه گشت زدم تا کلاسم شروع بشه...

مثل یه تیکه از آهنگ فرزاد فرزین که میگفت مردم براش تا بعدا از خودم نپرسم چرا نیست!

من همیشه هر چیزی رو که خواستم بیش از حد تلاش کردم....

تا میل و توان خواستن کاملا از من گرفته بشه...

اون حتما فکر کرده بدون من شرایط مطلوب تر و بهتری داره...

چون منفعتش توش بوده...چون اگر میتونست بدترشم می کرد...

بهار راست میگفت....رابطه انگلی و غم انگیزیه!

شخص جدید میگه فکرت خوب کار میکنه....برای پیدا کردن شماره می گفت...

میترا هم برای پیدا کردن اسم شخص بهم گفت...

راست میگن

توی لحظه خوب نمی تونم عمل کنم....ولی با برنامه و در آرامش که باشم خوبه عملکردم...

خداروشکر برای هرچیزی که دارم

فکر می کنم الان بهترین شرایطیه که میتونم داشته باشم...

کاش این هفته آخرین هفته ای باشه که زندگی می کنم!

این ترم امتحاناتم به شدت فشرده و سنگینه

اگر زنده باشم یه جونم توی این امتحانات کم میشه